عطریانفر در گفتگو با جام جم آنلاین:

در دولت هرکس آش خودش را گرم می کند / "تکرار کردن" دیگر جواب نمی دهد

محمد عطریانفر تحلیلگر مسائل داخلی و عضو حزب سازندگی براین باور است یکی از دلایل عدم موفقیت دولت اعضای کابینه دولت هستند چون این اعضای کابینه با هم اتحاد کافی ندارند و هر کسی به دنبال گرم کردن آش خود است. درحالیکه ماموریت دولت واحد است. اگر برای پیشرفت کارها زبان مشترکی وجود نداشته باشد قطعا شکست خورده اند. باید عدم انسجام دولت را یکی از عارضه های بزرگ دولت آقای روحانی بدانیم که در بخشی ناشی از بی توجهی و ناکارآمدی اعضای دولت است.
کد خبر: ۱۲۴۵۷۶۳
در دولت هرکس آش خودش را گرم می کند / "تکرار کردن" دیگر جواب نمی دهد

مشروح مصاحبه عطریانفر با جام جم آنلاین را می خوانید:

خیلی ها براین باور هستند، اصلاح طلبان محبوبیت خود را در جامعه از دست دادند و این عدم محبوبیت نیز بخاطر عملکرد دولت می باشد. باتوجه به نزدیک بودن انتخابات مجلس شورای اسلامی،فکر نمی کنید همین عدم محبوبیت باعث می شود اصلاح طلبان به خانه ملت ورود نکنند؟

فرایند مجلس چندان متاثر از فضای سیاسی کشور نیست. حوزه های انتخابی نمایندگان پارلمان متکثر و در سرتاسر کشور توزیع شده است. بخش بزرگی از نمایندگان مجلس نزدیک به دو سوم آنان از حوزه هایی به مجلس راه پیدا می کنند که عموما بیش از یک نماینده از آن بخش پذیرفته نمی شود. از این جهت نمایندگان مناطق محروم و غیر شهری و روستایی از مناسباتی که نامزدی را در شهر به پیروزی می رساند پیروی نمی کنند. رای دهی در این حوزه ها تابع مناسبات سیاسی نیست و بیشتر مسائل قومیتی و خدماتی و توقعات جامعه مخاطب و انتظارات رای دهندگان در انتخابات دخالت دارد. از این رو جز چند شهر بزرگ کشور باقی حوزه ها از فراز و فرود مسائل سیاسی و تبلیغات گروهها تاثیر نمی گیرد.

این عدم محبوبیت اصلاح طلبان در جامعه بخاطر عملکرد دولت است و نمیتوان این را کتمان کرد. دولتی که بر سر کار آمد از قدرت سیاسی اصلاح طلبان استفاده کرد. دلیل برخی از ناتوانی ها و عدم موفقیتهایی که حتی برخی به دولت بر نمی گشت نتایج خود را در جهت عدم پیروزی های اصلاح طلبان در آینده به جا خواهد گذاشت. در انتخابات ایران به این دلیل که رفتار انتخاباتی مردم حزبی نیست و تحت تاثیر هیجانات سیاسی زودگذر شکل می گیرد نمی تواند مبنایی برای اعلام شکست قطعی تفکری سیاسی باشد. انتخابات در ایران نسبی است و نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان و به پیروزی حزبی در انتخابات نمی رسند. معمولا حزب ها به صورت مقطعی نقش مناسک انتخاباتی را بازی می کنند و در دراز مدت ایفاگر نقش سیاسی نیستند و از این جهت نمی توان گفت فلان جریان سیاسی شکست خورده و یا دیگری قطعا پیروز میدان است.

باید در آستانه انتخابات برخی از مولفه های شکست یا پیروزی را بررسی کنیم و در آن شرایط می توانیم اظهار نظر قطعی داشته باشیم و بگوییم آیا اصلاح طلبان پیروز شده اند یا خیر؟! معمولا اصلاح طلبان در طول تاریخ سی ساله بعد از رحلت امام پیروزی چشمگیری در انتخابات مجلس پیش بینی و تصور نکرده اند چون نهادهای مسئول بخصوص هیات اجرایی و هیات نظارت هیچگاه نتوانسته اند از ناحیه اصلاح طلبان به رضایت نسبی برسند و رد صلاحیت های گسترده ای وجود دارد. اصلاح طلبان همواره از رقابتی معنادار و تنگاتنگ باز مانده اند. اصلاح طلبان بسته به شرایط زمان اقتضایی عمل می کنند همچنین بسته به وضعیت نیروهایی که توانسته اند از حوزه نظارتی شورای نگهبان سالم خارج شوند ان زمان است که تصمیم نهایی گرفته شده است. ولی به همین دلیل نمایندگانی که به مجلس فرستاده شده اند الزاما با منویات اصلاح طلبانه هماهنگ نیستند. ما در انتخابات مجلس دهم شاهد موقعیت مناسبی بودیم و بخشی از نیروهای اصلاح طلبان در لیست قرار گرفته و به مجلس راه پیدا کردند ولی خروجی و عملکرد مجلسی که با تکرار به مجلس راه پیدا کردند آنچنان ضعیف بود که نظر اصلاح طلبان و مردم حاصل نشد.

*بنظر شما،مهمترین اسیب های که این جبهه میخورد به این دلیل نیست نگاهی که دارند نگاه مقطعی است؟

اشاره درستی دارید. ولی این آسیب فقط گریبان گیر اصلاح طلبان نیست. اصولگرایان هم با چنین وضعیتی روبرو هستند. اگرچه ما قانون انتخابات داریم ولی حلقه مفقوده ای وجود دارد و تا آن اصلاح نشود وضعیت همین خواهد بود. باید اجازه بدهیم که رقابت های انتخاباتی ما بر بستر احزاب مسئول و پاسخگو شکل بگیرد. احزاب باید برنامه داشته باشند. چون احزاب در ایران به معنای مراد قانون شکل نگرفته اند به صورت طنز و در بزنگاههایی ظاهر می شوند. چون انتخابات حضور هیجانی دارند و در صورت پیروزی این موفقیت نمی تواند در دوره ای چهار ساله منویات تفکری را در کشور عملیاتی کنند. باید این وحدت نظر را در حوزه اصولگرایی و اصلاح طلبی سامان دهیم. اگر این عقبه تاریخی را از سر راه برداریم و بتوانیم به صورت صحیحی رقابت های حزبی را بر اساس منطق احزاب سامان بدهیم رفتار تفکرات سیاسی موردی و هیجانی نخواهد بود و بیشتر منطبق با منطقی عقلانی است و کارها بر این اساس پیش می رود.

* به نظر شما آیا در تعریف منافع ملی دو تعریف جداگانه در جناح راست و چپ ما وجود ندارد؟

هر کسی می تواند تعریف جداگانه ای برای خود داشته باشد اما ملاک و محک ما قانون اساسی و منشور تفکر سیاسی امام و تجاربی است که در ده ساله اول در مقام تثبیت و ساماندهی نهادهای سیاسی و اجرایی بکار بسته ایم. باید این را مبنا قرار بدهیم و به رسمیت بشناسیم در غیر این صورت به منظومه واحدی در تعریف منافع ملی دست پیدا می کنیم. طبیعی است که با گذر زمان برخی از منافع ملی ما تغییراتی پیدا کند پس باید ملاک و محکی برای تبیین وجود داشته باشد. نظام سیاسی ما آن مولفه ها را تایید کرده است و ما دچار مشکل نمی شویم. ما رهبری نظام و شورای تشخیص مصلحت نظام را داریم. این ظرفیتها می توانند در بزنگاههایی که رتبه بندی منافع ملی ما را تغییر می دهد ایفای نقش کنند و گروههای سیاسی باید از ظرفیتهای موثر ملی تبعیت کنند.

* آیا تکرار کردن در جامعه امروز جوابگو خواهد بود؟

قطعا نه. وقتی ما هیجاناتی را بر پایه ارادت جامعه به شخصیتی موثر به کار گرفتیم بستر رقابت ها منطقی نیست و ما از هیجانات جامعه بهره گرفته ایم. در این رابطه امید داریم که از نقش اشخاص و تفکرات سیاسی حمایت باشد. ما در تاریخ از تکرار آقای خاتمی بهره زیادی گرفتیم ولی شخص ایشان می خواهند نقش خود را درون تفکر اصلاح طلبی نهادینه کنند و آن نقش پابه پای جریانات پیش برود. ما متاسفانه شخصیت های کاریزماتیک نداشتیم پس باید نهادهای فراگیری که به صورت تاریخی شکل گرفته و تجربه موفقی در اداره کشور دارند آن نقش را در پیروزی ها ایفا کند و جریانات خود را به سمتی از پیش طراحی شده هدایت و هدف گذاری کنند.

* پس اصلاح طلبان به یک خانه تکانی اساسی نیاز دارند.

مبنا و بنای کار اصلاح طلبان همیشه بر این بود که باید هر روز نسبت به گذشته روزگار نویی داشته باشند. زیرا فاعلیت اصلاح طلبی پدیده ای دیگر و بستر قابلیت اصلاح طلبی و پذیرش امر اصلاح چیزی دیگری است. ما باید قابلیت و فاعلیت را در کنار هم ببینیم. فاعلیت سیاسی اصلاح طلبی در این زمان یک چیزی را حکم می کند که عبارت است از یک اقدام سیاسی بر پایه پذیرش اجتماعی و امکان دارد شرایط و زمینه های اجتماعی و فرهنگی و مدیریتی کشور در زمان های آتی تفاوت هایی داشته باشد پس طبیعی است که اقدام سیاسی اصلاح طلبان نیز تغییر کند بر این اساس من تایید می کنم که اصلاح طلبان باید بر اساس زمان حرف نویی داشته باشند. آنچه که ما در اصول کلی بر آن باور داریم این است که نظام سیاسی ایران مردم سالار و باید برپایه انتخابات سالم و صالح و بدون هرگونه تبعیضی در چهارچوب منافع ملی و اخلاقی و اعتقادی اسلام حرکت کند.

* مهمترین آسیبی که اصلاح طلبی از عملکرد دولت خوردند چه بود؟

اصلاح طلبان خود دولت را تشکیل ندادند و فقط حمایت کردند. آنها موفق شدند منویات نظری اعتدال و توسعه آقای روحانی را به ثمر برسانند. دولت امروز از سه ناتوانی رنج می برد. به نظر من، دولت در دو مورد از این گرفتاری ها چندان مقصر نیست و در این رابطه باید دولت را از اشکال و خطا مبرا دانست. گرفتاری و مشکل دیگر این است که دولت روحانی میراث دولت گذشته را به دست گرفت. دولت احمدی نژاد منابع و ذخایر عظیمی از ظرفیت های انسانی و اقتصادی ما را از بین برد و ضربه ای کارآمد بود که دولت را ناکارآمد کرد و نیروهای توانمند دولت را بیرون ریخت و بالای ۸۰% از درآمد شگفت نفتی را در تاریخ ۸ ساله به باد هوا داد. این منابع مالی ما از بین رفت و به زیرساختهای کشور رسوخ نکرد. عملا هیمنه دولت در آن دوره از بین رفت. دولت روحانی با سرزمینی سوخته روبرو بود.

صاحبنظران در حوزه مدیریت عقیده داشتند باید سی سال تلاش کنیم تا به شرایط ابتدایی دولت احمدی نژاد برگردیم. مساله دیگر گرفتاری های هسته ای ایران بود که گریبان دولت آقای روحانی را نیز گرفت. اقتصاد ایران باز است. حوزه فرهنگ، حوزه اجتماع و سایر حوزه ها نیز در ایران با جهان بین الملل مرتبط می باشد.

اقتصاد ما متاثر از اتفاقاتی که در اقتصاد دنیا رخ می دهد. مساله برجام را اضافه کنید تاثیر تحریم های سنگین و طاقت فرسای چند دهه ای آمریکا را اضافه کنید که تمام آثار و تبعات تحریم به این دلیل است که ایران از موضعی فراتر از دولت در مقام دفاع از حیثیت و امنیت تکنولوژی هسته ای خود است و این خود تمام تبعات را بر دوش دولت می باشد. امروز دولت در بحث منابع درآمدی بر دو پایه استوار است در گذشته حجم سنگینی از منابع دولت بالغ بر ۷۰% بر نفت استوار بود و رقم اندکی از درآمدهای دولت کمتر از بیست تا سی درصد از حوزه مالیاتی تامین شده است.

امروز به دلیل تحریم ها حداکثر ظرفیت صادراتی نفت ما آن هم به مدد روش های غیر رسمی کمتر از ۴۰۰ بشکه در روز است. و به ۱۵ الی ۲۰ درصد مقدار صادرات نفتی سابق رسیده ایم. در کنار این وضعیت نابهنجار درآمد نفتی که نهادهای مولد و اقتصادی ما متوقف شده اند و کاری صورت نمی گیرد تا از کنار آن مالیاتی گرفته شود. در وضعیتی قرار داریم که نزدیک به صدهزار میلیارد بلکه بیشتر درآمد مالیاتی داریم و بودجه ما در رقم شاید 70% افزایش پیدا کرده است و نزدیک به 170 هزار میلیارد تومان برای درآمد های مالیاتی ردیف در نظر گرفته شده است که مطمئنا این حاصل نمی شود. زمانی 70% از منابع مالی ما از نفت بود و به راحتی این منابع را به دست می آوردیم و رقم کمتر از 30% را از مالیات می گرفتیم. اما امروز معکوس شده است و حجم انبوهی که مورد نظر نظام بود به این بر می گردد که درآمد کشور را از طریق مالیات تامین کنید. زمانی می توانید مالیات کسب کنید که چرخه اقتصاد فعال باشد. همیشه خط مقدم این گرفتاری ها دولت بوده و به معناییی نمی تواند به طور کامل پاسخگو باشد. عامل بهم خوردگی این تعادل دولت نیست و نقش دستگاههای غیر دولتی در این فرایند بسیار به چشم می اید. محور سومی وجود دارد و به ناکارآمدی مدیران بر می گردد و دولت از این قسمت نقد می شود. اما مردم در پیشانی نظام سیاسی ایران دولت را می بینند درحالیکه سایر نهاد ها در نظام سیاسی ایران در این مسائل و گرفتاری ها شریک دولت هستند ولی دیده نمی شوند از این حیث حقیقتا در ضمن اینکه نقد دولت را می پذیریم و عقیده داریم دولت باید نقد شود. چون بهترین دولتهای ما که دولت آقای هاشمی و اصلاحات بود نیز نقد می شدند و اعتراض مطرح می شد و رسانه ها ناکارآمدی ها را نقد می کردند. ولی دولت آقای روحانی امروز در نقطه ای قرار دارد که در وضعیت ثبات و استحکام و قدرت بنیادی از تمام دولت های پیشین ضعیفتر است و تحت فشار عوامل بیرونی قرار دارد و دست و پا می زند و از همه دولت ها مظلومتر واقع شده است. هر کسی غیر از آقای روحانی بود شاید در شرایطی بدتر از آقای روحانی قرار داشت. باید در مقام نقد جانب احتیاط و انصاف را رعایت کنیم.

آیا یکی از دلایل ضعف دولت وزرا و کابینه ضعیف او نیست؟

این آقای روحانی همان آقای روحانی است که در سال 92 دولت 4 ساله خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. من بار ها گفته ام که اگر اصلاح طلبان در سال 92 حمایت خود را ارزانی او کردند و از این اقدام زیانی ندیدند و در طول 4 سال دولت اول او از این انتخاب با افتخار یاد کردند این همان آقای روحانی است و حتی در سال 96 از تجارب بیشتری نسبت به 92 برخوردار بود. آیا آقای روحانی عوض شده است؟ شاید ما برخی از بی حوصلگی های ایشان را نپسندیم ولی او 4 سال تجربه دارد و افراد زیادی در کنار او مدیریت کرده اند قطعا دستاورد های او در 4 سال دوم باید بیشتر از قبل باشد اما این عدم توفیق به اعتقاد من ناشی از امری درونی نیست و به جهتگیری معکوس ایشان بر نمی گردد. ما هم عقیده داریم دولت دوم روحانی نسبت به دولت اول ضعیفتر است مگر رییس جمهور در انتخاب نیروهای همکار اختیار مطلق و 100% دارد او باید نسبت به برخی از نیروها نظر دیگران را جلب کند تا مجلس نیز به این نیروها رای بدهند او با وضعیتی روبرو بود که نیروهای پیرامونی و مجلس و پارلمان با او همراه نیستند. طبیعی است که انتخاب های ایشان آنچنان موجه نیست. وقتی اشاره کردم که آینده انتخابات سالم معطوف به حزبی برگزار شدن است بر همین موضوع ناظر است انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باید با هم و هم زمان برگزار شود و حزب پیروز مجلس و دولت را در اختیار بگیرد این ها مکمل و موید هم در اداره بهتر کشور هستند ما در شرایطی مدیریت می کنیم که به قول ورزشکارانمان دقیقه نودی است. وقتی پشت صحنه گرفتاری ها را باز می کنیم بسیار نگران کننده هستند گروهی منافعی را برای خود تعیین می کنند و مسائل را به سمتی دیگر می برند. ضمن نقد شفاف باید به سمتی برویم که سیستم مدیریت کشور را از این حالت لحظه ای و مدیریتی خارج کنیم تا این وضعیت اصلاح نشود گرفتاری ما به قوت خود باقی است.

به عنوان یکی از حامیان دولت مهمترین نقد شما بر دولت چیست؟

آقای روحانی از ستاد شخصی موفقی برخوردار نیست نیروهایی که در عرصه کار فعال هستند ستادی عمومی دارند. این ستاد عمومی نیازمند یک پیشران است و این پیشران در ستاد شخصی او تعریف می شود. تیمی موجه و موفق که منویات رییس جمهور را از نقطه ای آغاز و هدایت کنند. اگرچه همکاران رییس جمهور به عنوان اعضای کابینه دور یک میز جمع می شوند ولی متفرق هستند و صدایی واحد در درون آنها وجود ندارد. به نظر من، ماموریتی فردی و ماموریتی جمعی دارند. ماموریت فردی آنها مسئولیت خود در وزارتخانه است اما آنها ماموریت مشترک بزرگتری دارند و مسئولیت مشترک بر مسئولیت فردی رجحان دارد. مثل واحد خانواده است که فرزندان زیر سایه پدر و مادر زندگی می کنند هر کدام مسئولیت و ماموریتی دارند و به کاری مشغول هستند ولی مجموعه این نیروها بر یک اصل مشترک تفاهم و توافق 100% دارند. کانون خانواده ید واحدی در برابر مشکلات و حملات است آنها در کنار هم از کیان خانواده دفاع می کنند ولی این وضعیت در دولت وجود ندارد. در رتبه ای بالاتر مجلس و قوه قضاییه و ... نیز باید در کنار دولت باشد و حامی دولت گردند. وقتی از ما انتظار دارند سرنوشت آنها را درست رقم بزنیم باید با هم متحد باشند و بر مشترکات تاکید داشته باشیم. نباید گفت فلان فرد در فلان قوه نباید کسی بخاطر اختلاف در سلیقه بازی را بهم بزند.

چقدر در این دولت نگاه سلیقه ای و فردی وجود دارد؟

من در جریان جز ماجرا نیستم ولی از دور نگاه می کنم و پراکندگی می بینم. من بر این باور هستم که اعضای کابینه با هم اتحاد کافی ندارند و هر کسی به دنبال گرم کردن آش خود است. درحالیکه ماموریت دولت واحد است. اگر برای پیشرفت کارها زبان مشترکی وجود نداشته باشد قطعا شکست خورده اند. باید عدم انسجام دولت را یکی از عارضه های بزرگ دولت آقای روحانی بدانیم که در بخشی ناشی از بی توجهی و ناکارآمدی اعضای دولت است و بخش بزرگتر به مسائل بیرونی بر می گردد که دولت را از هم گسیخته و فشل کرده است.

نظر شما در مورد مشاوران دولت چیست؟ آیا روحانی تحت تاثیر مشاوره های غلط قرار دارد؟

ما ایراد بزرگتری وارد کردیم و گفتیم ستاد شخصی نیرومند و قدرتمندی را در کنار آقای روحانی نمی بینیم. در درون این ستاد نیرومند و موجه شخصی مشاورین قرار دارند که نبود آنها فقر و کاستی ستاد آقای روحانی است. این گرفتاری ها باید روزی رفع شود.

آیا اصلاح طلبان دوباره کاندیدای نیابتی برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی خواهند کرد؟

باور ما بر این است که معنا و بار اصلاح طلبی را بر عهده داریم و حضور در انتخابات یکی از محور های جدی اصلاح طلبی است. کسانی مخالفت جدی خود را با حضور در انتخابات بلند کرده اند که این صدا ها نمی تواند اصلاح طلبانه باشد. این صدا ها دو جهت بیشتر ندارد یا براندازانه یا صدای انفعال است. ما با هر دو نظریه تند چپ و راست مخالف هستیم باور من بر این است که اصلاح طلبان باید به اقتضای شرایط حضور پیدا کنند و تصمیم بگیرند. مثل اقدامی مشابه سال 92 و 96. اما توصیه من این است که ما باید بتوانیم در نظریه معقول و سیاسی به سمتی ببریم که با اختیار کافی و پذیرش مسولیت جدی در عرصه ملی هر کدام در رقابت های انتخاباتی خود نماینده تمام عیار درونی خود را به جامعه معرفی کنند. این نباشد که چون شرایط بسته است به سمت گزینه و نامزدی نیابتی بروند امیدواریم این اتفاق نیفتد ولی چون ما نمی توانیم موضوع انتخابات را از دستور خارج کنیم چه بسا در مقاطعی این اتفاق بیفتد.

* وضعیت لیست اصلاح طلبان در مجلس چگونه خواهد بود؟

بخش بزرگی به این بر می گردد که انگیزه های گروهی و فردی متکثری که در حوزه های اصلاح طلبان وجود دارد حفظ شده و یا شکسته است؟! بخش بزرگی ابتدا به امکان حضور نامزدها بر می گردد نفس این حضور انگیزه انتخاب شوندگان را تقویت می کند در چنین وضعیتی عاملی دیگر وجود دارد. نهادهای مسئول وظیفه دارند این جایگاه را به رسمیت بشناسند به این معنا که اجازه بدهند در عرصه انتخابات حضور پیدا کنند در این مرحله نقش شورای نگهبان پر رنگ می شود. اگر وضعیت از طرف شورای نگهبان به نفع اصلاح طلبان رقم نخورد در شهرهای بزرگ کشور از جمله در تهران شاهد انگیزه های بالا و مشارکتی حماسی برای اصلاح طلبان نخواهیم بود.

* به نظر شما گرایش مردم به چه سمتی است؟

امروزه هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان از منظر نظارت و داوری و قضاوت مردم عملکردی 100% موجه و قابل دفاع ندارند در چنین عرصه هایی که دو نظریه سیاسی ایران از نظر مردم شکست خورده است نوعا جهت گیری مردم به سمت انتخاب های فردی می رود. از این جهت نمی توان به طور قطعی گفت جهت گیری مردم چگونه خواهد بود. معمولا در انتخابات های ما اکثریت مطلق در مجلس شکل نمی گیرد و به سختی گروهی اکثریت مطلق آرا مجلس را به دست بیاورند و حتی ممکن است مثل مجلس امروز سه اقلیتی شود از این جهت از این فاصله زمانی نمی توان قضاوتی قرینه به صواب برای اصولگرایان و اصلاح طلبان پیش بینی کرد. در این تحلیل شاید اصولگرایان در انتخابات دست برتری داشته باشند ولی نمی توان به طور قطع این موضوع را اعلام کرد چون در اردوگاه اصولگرایی اختلافات و کنش و واکنش های وحشتناکی وجود دارد. هر زمانی که اصولگرایان و اصلاح طلبان از وحدت درون جبهه ای خود فاصله گرفتند آثار و تبعات منفی گریبان آنها را می گیرد. با بحث نقد اصلاح طلبان و نقد دولت پیش زمینه موفقیت اصولگرایان تنظیم شده است. اگر این طیف بخواهد دست برتری در مجلس رقم بزند باید به زودی به وحدت پیشینی خود برگردند. طبقه بندی اصولگرایی باید به سمتی برود که به لیستی واحد برسند در غیر این صورت وضعیت آنها از اصلاح طلبان بهتر نخواهد بود.

*ارزیابیتان از تشییع شهید سردار سپهبد سلیمانی چیست؟

سردار بزرگ وطن شهید قاسم سلیمانی مزد زحمات و خدمات و جهاد خود را گرفت همانطور که رهبری اشاره داشتند یقینا شهادت مزد او بود شهید قاسم سلیمانی دغدغه داشت او نمی دانست بعد از زنده ماندن پس از دوستان شهیدش این مسیر را چگونه طی خواهد کرد؟ و آیا به سرنوشت مبارک آنها نائل خواهد آمد یا نه؟ اتفاقی که برای او رخ داد برای ما و منطقه و جبهه مقاومت خسارتی سنگین بود این شخصیت برای مردم و کشور و رهبری و جبهه مقاومت تکیه گاهی سنگین بود تقدیر الهی به این شکل رقم خورد و تک تک ملت و ما مسئولین بر این تقدیر سر تعظیم فرود می آوریم. این شهادت نیز به نفع استحکام سیاسی ایران بود و باید آن را قدر دانست و اجازه نداد برخی از اتفاقات ناگوار از جمله حادثه اخیر به سمتی برود که حرمت نهاد مقدس و معتبر سپاه شکسته شود. این سپاهی است که حافظ امنیت ما است و در مقاطع حساس باید کشور را از گردنه ها عبور دهد. نباید نهادی چنین معتبر را محکوم کنیم باید در این مقاطع هوشیار باشیم. پیگیری مقصرین باید رخ بدهد ولی نباید هوشیاری خود را از دست بدهیم شهید سردار سلیمانی ذخیره ای بلند مدت است که آثار و برکات خون او به عنوان یک پشتیبان برای کشور و ملت ما باقی خواهد ماند و نظام باید قدردان این برکت باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها